امیر محمدعزیزمامیر محمدعزیزم، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

من و نخوووود

نشستن پسری

 مامان قربونه اون نشستنت بشه دیگه نیازی نیست دوروبرت بالش بچینم ونگران افتادن تو به طرفین بشم ...کامل و صاف میشینی خیلی عاشششقتتم   پسرم به چی فکر میکنه ؟؟؟اینکه چی کار کنه تا دل منو ببره ..... ...
13 مهر 1393

ماشین بازی

پسر گلم یاد اون روز به خیر که با خاله ایسان این ماشینارو برات خریدیم منم نگهشون داشتم تا به موقع بهت بدم تا باهاشون بازی کنی ... ...
13 مهر 1393

9ماهگی

سلام بازیگوشم ...وای چی بگم ....انقدر شیطون شدی که نگو انقدر بزرگ شدی و کارای عجیب و بزرگونه میکنی ..این ماه شما خیلی بی حوصله بودی چون هم گلودرد داشتی و هم داشتی دندونای بالاتو در میوردی ..این ماه کلی کارای جدید میکنی چاردست وپا میری ولی عقبی و بعد خودت میشینی دیگه غذا دادن بهت خیلی سخت شده و تا میام بهت غذا بدم یا دمر میشی یا میشینی ..کلا دیگه زورم بهت نمیرسه ..بابا و مامانو قشنگ میشناسی مهمون که میاد خونمون خیلی خوشحال میشی پارک و بیرونو خیلی دوس داری ددری شدی بد طور...این ماه تمام عسلی ها و میزای پذیرایی رو به خازر شما جمع کردم چون همش میرفتی زیرشون و گیر میکردی البته الان هم میری زیر مبل ها ولی دیگه نمیتونم مبل ها رو جمع کنم ....خونه شد...
13 مهر 1393